سایت خبری تحلیلی کلمهhidden pichidden pichidden pichidden pichidden pic
  • صفحه اصلی
  • » درسی که باید از ۱۷دی گرفته می‌شد...
» از کشف حجاب تا حجاب اجباری

درسی که باید از ۱۷دی گرفته می‌شد

چکیده :در حالی که در همه ی کشورهای مسلمان، زنان بی حجاب و باحجاب با یکدیگر روابطی صمیمانه دارند و به تفاوت های موجود در پوشش احترام می گذارند و آن را در ارزشگذاری به شخصیت یکدیگر دخیل نمی دانند، در جامعه ی ما، پوشش زنان به مثابه پرچمی برای ابراز باورها شناخته شده است؛ و چه پیش داوری های نادرست و چه سوء تفاهم های خانمان براندازی که از این تصور غلط در زندگی روزمره ی ما ایرانیان سرچشمه نمی گیرد. تصور این که کسی که تار مویش آشکار است نمازخوان و روزه گیر باشد برای آنانی که در این زمینه رعایت بیشتری به خرج می دهند دشوار شده، و تصور این که فردی باحجابی مانند چادر و روسری، منتقد سیاست های نادرست حکومت و خواستار اصلاح وضع موجود است برای آنانی که حجابی متفاوت دارند ناممکن گشته است....


کلمه- سید کاظم قمی:

در هفدهم دیماه ۱۳۱۴ شمسی، فرمان رضا شاه برای منع اجباری حجاب صادر شد. به دنبال آن، دستگاه های تبلیغاتی پر شد از تعریف و تمجید از بی حجابی، مضرات حجاب و صفات و ملکات پادشاه و رهبری های داهیانه ی او که در نتیجه آن، میهن سرافراز در شمار کشورهای پیشرفته دنیا قرار گرفته. از آن پس، هر سال آن روز جشن گرفته می شد و مجالس سخنرانی با حضور اجباری کارمندان دولت همراه با همسرانشان برگزار می گردید؛ جشن هایی که سال به سال به لحاظ تأثیرگذاری بی رمق تر اما پرزرق و برق تر می شد تا ناکامی های آن فکر نادرست را بپوشاند؛ چیزی شبیه نهم دیماه کنونی که حماسه سازی است با هدف تسلی خاطر مقامات بالای مملکتی تا در هیاهوی تبلیغاتی آن، نشنوند ریزش شتابنده ی مشروعیت و محبوبیت خود را.

در این که در دوران رضاشاه در جهت توسعه ی اقتصادی کشور گام هایی برداشته شد، کمتر ناظر منصفی است که بتواند تردید کند. در زمینه وضعیت زنان نیز شکی نیست که پیش از آن، بویژه در جامعه ی پیشامشروطه، زن ایرانی نقشی در حیات اجتماعی کشور و تعیین سرنوشت خود نداشت. کشف اجباری حجاب تحت عنوان بازکردن راه برای مشارکت بیشتر زنان در امور اجتماعی انجام گرفت و کم نبودند کسانی که تصور می کردند با تحقق آن، راه پیشرفت زنان باز خواهد شد.

گزارش های محرمانه ی مأموران پیگیری این طرح که بخش از آن منتشر شده اما، نشان از شکست آن داشت. با فرارسیدن شهریور ۱۳۲۰ و برکناری رضاشاه، فضای ارعاب حاصل از حکومت امینتی و پلیسی نیز فرو ریخت و اکثریت زنان ایرانی که برای حفظ باورها و ارزش های خود سال های دشواری پشت سر گذاشته بودند، به پوشش های مألوف خود بازگشتند. عدم اقبال عمومی از فرمان کشف حجاب، باعث شد شاه بعدی سیاست های پدر در این زمینه را دنبال نکند و از  ۱۷ دیماه خاطره ی تاریخی بیش باقی نماند.

تأمل در ناکامی این طرح و طرح های مشابه آن نکته ای را روشن می سازد که می تواند مایه ی عبرت همه ی سیاستگزاران امور فرهنگی، اجتماعی و سیاسی باشد. صرف نظر از این که محتوای طرح هایی از این دست با موازین اخلاقی و دینی چقدر سازگار یا ناسازگار است، شیوه ی اجرایی که توسط کارگزاران حکومتی به کار گرفته می شود از اساس سست است. در ادبیات توسعه، این شیوه را «توسعه ی آمرانه» نام نهاده اند؛ تحولی فرمایشی و از بالا، که در آن، ایده ای برخاسته از عقلانیتی فردی یا حداکثر قشری (و نه عقلانیت جمعی حاصل گفتگویی عمومی) به ضرب و زور قانون و مقررات و شحنه و عسس به اجرا در می آید. بر اساس ملاک های تعریف شده ی توسعه، تحول در ارزش ها و الگوها باید موجب افزایش همبستگی های اجتماعی و از میان بردن شکاف های موجود در جامعه شود. توسعه ی آمرانه اما، دستاوردهایی ضدتوسعه ای به دنبال دارد. بررسی واقعیت های تاریخ نشانگر آن است که با اجرای اجباری و خشونت آمیز آن فرمان، زنان جامعه ی ایرانی به دو گروه تقسیم شدند: اقلیتی که داشتن حجاب را نشانه ی عقب ماندگی و مانعی برای حضور و بروز فعالانه در عرصه های حیات اجتماعی می دانستند، و اکثریتی که آن را بخشی از هویت خویش می شمردند و حاضر نبودند به اجبار از آن دست بکشند. به بیان دیگر، این «اجباری» بودن چنین طرح ها و برنامه هایی است که آن را با شکست روبرو می کند. شکاف اجتماعی پدید آمده، در طی دهه های پس از آن برجای ماند، هر چند با فراز و فرودهایی همراه بود.

در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، با گسترش اندیشه ی نواندیشی دینی، نسل جدیدی از زن ایرانی ظهور کرد که با انتخاب شیوه ی زندگی متفاوت، الگوی جدیدی به جامعه ارایه کرد: زن مسلمانی که با انتخاب آگاهانه و آزادانه، حجاب را برگزیده و حفظ آن را در تضاد با مشارکت فعالانه در زندگی اجتماعی نمی یابد. الگوی زن مسلمان مبارز پیشرو، به یکی از جذاب ترین الگوهای در دسترس زنان ایرانی در آن سال ها تبدیل شد: زنی که نه مانند کسانی بود که سعی در فراموش کردن هویت تاریخی ایرانی- دینی خود بودند و نه مانند آنهایی که حفظ باورهای دینی و زیست مسلمانی را با محرومیت از حضور اجتماعی و محدود شدن در خلوتخانه ی زندگی خصوصی یکسان می شمردند. به دنبال ظهور این قشر جدید، به تدریج شاهد تحولات مهمی در نگرش مردان نسبت به زنان بودیم. در شکل حجاب هم ابتکارهایی متجلی شد و پوشش مناسبی که با معیارهای روشن شرعی، و نه الزاما با باورهای سنتی، سازگار بود پدید آمد: روسری و مانتو با رنگ هایی متنوع که در عین پوشش اندام از نگاه های هرزه، امکان فعالیت و تحرک آزادانه را فراهم می ساخت. ظهور این الگوی جدید، باعث جذب روزافرون زنان جامعه ی ایرانی به شیوه ی جدید زیست مسلمانی شد. موج زنانی که با انتخاب خود حجاب اختیار می کردند بطور فزاینده ای گسترش یافت. بایسته است در این میان از فعالان این طیف از جنبش زنان یاد کنیم و از جمله بانوی سبزاندیش ایران،  خانم زهرا رهنورد، که با نوشته ها و تلاش های خود، نقشی بس مؤثر در این زمینه ایفا کرد و این روزها هم در غم از دست دادن پدر بزرگوارش سوگوار است و هم در چنبره ی حبس غیرقانونی و غیراخلاقی خشک مغزانی که در بر باد دادن تمامی میراث آن نهضت فکری تأثیرگذار، گوی سبقت از یکدیگر می ربایند.

انقلاب اسلامی، نقطه ی اوج این تحول و توسعه ی اجتماعی در میان زنان ایرانی بود. زنان دوشادوش، و در مواردی پیش گام تر از مردان، در مبارزه با استبداد سلطنتی وارد میدان شدند. پس از پیروزی انقلاب نیز، حضور آگاهانه و آزادانه ی زنان در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی، از محدوده ی نخبگان طبقه ی متوسط شهری فراتر رفت و گروه های اجتماعی و فراخنای جغرافیایی بیشتری را در بر گرفت. در عرصه ی مشارکت سیاسی نیز، زن ایرانی نشان داد که در عین حفظ هویت تاریخی و ملی- دینی خود، می تواند به نقش آفرینی در اجتماع بپردازد.

اما با گذشت سه سال از پیروزی نهضت عظیم مردمی ای که دربرگیرنده ی سلایق و علایق گوناگون بود، و با غیبت تدریجی نیروهای فکری و اجتماعی ای که چهره های شاخص و تأثیرگذار گفتمان نواندیشی دینی به شمار می رفتند، حضور نیروهای تندروی که در عین باور به اسلام سیاسی به گفتمان تفکر سنتی دینی تعلق داشتند، رو به فزونی نهاد. فقدان دکتر شریعتی در آستانه ی انقلاب، درگذشت اندیشمندانی همچون آیت الله طالقانی، شهادت آیت الله مطهری، آیت الله دکتر بهشتی، حجت الاسلام باهنر، و انزوای اجباری پیشگامانی همچون مهندس مهدی بازرگان، راه را برای میدان داری کسانی باز کرد که نه درک عمیقی از چگونگی همزیستی دین و تجدد داشتند و نه ضرورت بازشناسی و بازاندیشی مستمر گفتمان دینی برای ساختن جامعه ی جدید را بر می تافتند. در نتیجه، یکی از اشتباهات بزرگ نظام جدید در حوزه ی تنظیم روابط اجتماعی شکل گرفت: حجاب اجباری. بدون هیچ مبنای فقهی و عرفی روشنی، چادر به عنوان «حجاب برتر» معرفی گشت و رنگ های تیره برای پوشش زنان توصیه شد. نظارت های سخت گیرانه در محیط مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره و سپس در کوچه و خیابان، از پیامدهای زیانبار تسلط این نگرش حاکم بود که نتایج مخرب خود را در طی دهه های بعد نمایان ساخت.

چرا اجباری شدن حجاب در نظام جمهوری اسلامی یک خطای فاحش بود؟ پاسخ کوتاه به این پرسش این است: به همان دلیل که کشف حجاب اجباری در دوره ی رضاشاهی اشتباه بزرگ بود. اجرای اجباری فرمان کشف حجاب در زمان رضا شاه با تکیه بر محتسب و عسس، عملی ضدتوسعه ای محسوب می شد، چرا که مهم ترین عامل توسعه یعنی انسان را نادیده گرفت. احترام به انسانیت انسان، بدون پاسداشت انتخابگری مبتنی بر آزادی و آگاهی او، ممکن نیست. توسعه ی آمرانه، ناقض این مهم ترین ویژگی انسان است و به همین سبب، اختیار، خلاقیت و زندگی مبتنی بر اندیشه گی را از عمل انسانی حذف می کند. نتیجه این که توسعه ی آمرانه به تحول پایدار منجر نمی شود و صرفا تغییراتی ناپایدار و سطحی بوجود می آورد؛ تغییراتی که در اولین فرصت و با کوچکترین تغییر در شرایط، ناپدید می شوند. با این معیار، کشف حجاب اجباری و حجاب اجباری، نتایجی یکسان به دنبال دارد.

اگر در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ مادران بی حجاب را می شد در کنار دختران باحجابشان مشاهده کرد، امروزه شاهد وقوع جریانی معکوس هستیم. چرا؟ برای این که آنچه آن دختران را به اختیار حجاب تشویق کرده بود، تصویری بود که از الگوی زن مبارز پیشرو ارایه شده بود. دیگر به زن مسلمان محجبه به عنوان شخصیتی «امل» و … نگاه نمی شد. اما امروزه، به علل مختلفی که شرح آن از محدوده ی این نوشتار خارج است، پیشرو و آوانگارد بودن این الگو به شدت آسیب دیده است. از جمله مهم ترین عوامل پیدایش این آسیب، تبلیغات غلط دستگاه های تبلیغاتی حکومتی، موانع مهمی که بر سر راه فعالیت های جنبش زنان بوجود آمد، اعمال سلیقه های فردی و قشری که به نام دین در سیاستگزاری های فرهنگی صورت گرفت، محدود کردن شخصیت اجتماعی زن به نقش مادری و همسری که در این سال های اخیر رسما از سوی حکومت ترویج می شود، و بدتر از همه، برخوردهای خشونت بار نیروی انتظامی با موضوع حجاب.

طی سه دهه ای که از عمر جمهوری اسلامی می گذرد، این رویه ی غلط، گاه به گاه دچار وقفه شده و فرصت های درخشانی برای بازنگری در آن پدید آمد که متأسفانه با کوته بینی مدعیان پاسداری از دین و همراهی و همدلی دستگاه های حکومتی، خیلی آسان از دست رفت. به یاد داریم که در دوران سازندگی و دوران اصلاحات، زمینه برای اصلاح رویه های نادرست در سیاستگزاری های فرهنگی فراهم شده بود. بدون این که قصد دفاع از همه ی برنامه های فرهنگی دولت های سازندگی و اصلاحات داشته باشیم، باید اعتراف کنیم که گام های سازنده ای در این جهت برداشته شد. مخالفان سیاسی آن دولت ها اما، ترجیح دادند به جای درخواست رفع کاستی های آن سیاست ها، از احساسات دینی اقشار وسیعی از مردم استفاده کنند و کفن پوشان به خیابان بیایند و فریاد «وا اسلاما» سر دهند. روزی  سخن گفتن از دوچرخه سواری زنان توسط فائزه ی هاشمی (که او نیز این روزها در بند ظلم و جور است) اشاعه ی منکرات خوانده شد و روز دیگر، حضور صمیمانه ی خاتمی در میان جوانان را بر نتافتند. کار بجایی رسید که مبارزه با بدحجابی و بازگرداندن جوانان به آنچه «ایمان دینی» تصور می شد، در سرلوحه ی کارزارهای انتخاباتی مخالفان سیاسی دولت اصلاحات قرار گرفت؛ تو گویی فراموش شده بود که نابهنجاری های موجود در این زمینه، حاصل انباشت سیاست های غلط گذشته بود.

در کارزارهای انتخاباتی سال ۸۸ نیز، مسئله ی سیاست های فرهنگی، موضوع مناقشه بود. میرحسین موسوی، که خود و همسرش در شکل دادن به هویت دینی – ملی پیشرو مبارزه در دهه های ۴۰ و ۵۰ نقش مهمی ایفا کرده بودند، از فرصت استفاده کردند تا غلط بودن این سیاست ها را نشان دهند. برخلاف تبلیغاتی که می شد، در خلال بیست سالی که موسوی از کانون قدرت سیاسی فاصله گرفته بود، با مطالعات گسترده و مدد جستن از یافته های مطالعات علمی که در مؤسسات علمی و فرهنگی که بنیان گذاشت، به نقد گذشته و حال پرداخته بود. مخالفت او با ادامه ی کار گشت ارشاد، مشارکت فعالانه و بانشاط زنان و دخترانی که صرف نظر از تفاوت در نوع پوششی که داشتند صمیمانه و همدلانه در کنار یکدیگر در کمپین های انتخاباتی شرکت می کردند، و حضور فعال زهرا رهنورد در کنار همسرش در کارزار انتخاباتی، تصویری از نقش و جایگاه بایسته ی زن در جامعه ارائه می کرد که می توانست نویدبخش آغاز تصحیح سیاستگزاری های غلط فرهنگی رایج باشد. رقییبان موسوی و کروبی اما، بار دیگر با خبرسازی ها و دروغ پردازی ها، سعی کردند احساسات دینی مردم را علیه آنان و در جهت باقی ماندن خویش در قدرت به کار گیرند. قصد بازگویی داستان تلخ آن روزها نیست، که همه به یاد دارند چه گذشت و چه بلایی بر سر مردم آوردند.

باری، برای آنانی که حافظه ای کوتاه مدت دارند و از خواندن تاریخ پرهیز می کنند، غور و تأمل در تجربه ی سال های اخیر کافی است تا پیامدهای ناگوار سیاست های توسعه آمرانه را مشاهده کنند. به آسانی می توان دید که این سیاست ها نه تنها به ایجاد انسجام اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین اهداف توسعه منتهی نشده، که انشقاق اجتماعی را به بالاترین حد ممکن رسانده است. در حالی که در همه ی کشورهای مسلمان، زنان بی حجاب و باحجاب با یکدیگر روابطی صمیمانه دارند و به تفاوت های موجود در پوشش احترام می گذارند و آن را در ارزشگذاری به شخصیت یکدیگر دخیل نمی دانند، در جامعه ی ما، پوشش زنان به مثابه پرچمی برای ابراز باورها شناخته شده است؛ و چه پیش داوری های نادرست و چه سوء تفاهم های خانمان براندازی که از این تصور غلط در زندگی روزمره ی ما ایرانیان سرچشمه نمی گیرد. تصور این که کسی که تار مویش آشکار است نمازخوان و روزه گیر باشد برای آنانی که در این زمینه رعایت بیشتری به خرج می دهند دشوار شده، و تصور این که فردی باحجابی مانند چادر و روسری، منتقد سیاست های نادرست حکومت و خواستار اصلاح وضع موجود است برای آنانی که حجابی متفاوت دارند ناممکن گشته است؛ سوء تفاهم هایی که جنبش سبز از روز نخست در پی از میان برداشتن آنها بوده و هست. جنبش سبز با تکیه بر روش مبارزه ی مسالمت آمیز و بدون خشونت، به تعبیر میر دربندمان، در صدد محو خط کشی های تصنعی و خودی و ناخودی شمردن هایی است که اقتدارگرایان، حفظ قدرت خویش را در پافشاری در آن می بینند.

صدالبته کسی منکر رعایت حدود متعارف در پوشش، اعم از زن و مرد، نیست. اما اتخاذ سیاست های تندروانه و نامعقول در این زمینه که نه با محکمات قرآن و نه با سنت نبوی و تجربه ی جامعه ی صدر اسلام همخوانی ندارد، راه به جایی نمی برد. خداوند حکیم نیز پیامبرش را از توسعه ی آمرانه برحذر می دارد و تجربه ی مدینه النبی نیز شاهدی است بر پیروی پیامبر (ص) از این فرمان حکیمانه. اگر جمهوری اسلامی این درس بزرگ را از کتاب الهی و نیز از کتاب تاریخی نه چندان دور گرفته بود، امروزه با معضلی به نام مسئله ی حجاب مواجه نبودیم. این درسی است که باید از ۱۷ دی ۱۳۱۴ گرفت، و هنوز هم برای آموختن آن فرصت باقی است.

آرشیو یادداشتهای سید کاظم قمی

 



Deprecated: File پوسته بدون comments.php is deprecated since version 3.0.0 with no alternative available. لطفاً یک قالب comments.php در پوسته‌ی خود قرار دهید. in /var/www/html/kaleme.com/wp-includes/functions.php on line 6085

۱۴ پاسخ به “درسی که باید از ۱۷دی گرفته می‌شد”

  1. ناظر گفت:

    کسانی که باید درس بگیرند خود مدرس شده اند ، به کمک جامعه مدرسین .

  2. نخست وزیر امام گفت:

    مطلب روشنگری بود. متشکر. در فیس بوکم به اشتراک میذارم

  3. Motagh_1330 گفت:

    گلا از اول انقلاب.برای شگست انقلاب و ایجاد تفرقه بهترین ابزار حجاب بود که حجاب را مقابل انقلاب قرار دادنند و موافق هم شدنند

  4. Shomaboro گفت:

    سلام تا اینجایی که من در جریانم امام خمینی دستور داد که حجاب اجباری شه حتی اون زمان هم راهپیمایی شد که ضد این دستور امام. ولی امام گفت دستور اسلام است باید انجام شود تا مصونیت باشد . براساس معنای ازادی اسلامی ازادی حجاب زمانی است که بر ازادی دیگران تعرض نکند وقتی بی حجابی بر ازادی من تعرض میکند باید جلوی ان براساس قانون اسلام گرفته شود ازادی اسلامی زمانی که بی حجابی باعث میشود که جامعه به فحشا کشیده میشود که دلیل ان ایه ۳۱ سوره نور میباشد که معروف به ایه ی حجاب است و الزام خداوند براین امر مشخص است تا انجایی که از جلباب سخن میگوید که از چادر امروزی هم بلند تر است . ولی دلیل بر پوشیدن چادر نیست ما میگوییم حجاب کامل باشد بطوریکه بر اساس دستور همین ایه جامعه به فحشا کشیده نشود استقاده شود . پس ازادی اسلامی در مورد حجاب از طرفی مراقبت از پاکدامنی شخصی و سلامت جامعه دارد از طرفی ازادی اشخاص دیگر که براساس ضوابط اسلام است را در نظر گرفته است .

  5. انگولکچی گفت:

    نماینده رهبری: تا کلاشینکف در دست ماست اجازه نمی‌دهیم فتنه گران برگردند
    انگولکچی: ای نماینده بی سواد رهبری، کاشینکف نیست و “کلاشنیکف” است. اول حرف زدنت را درست کن نادان

  6. مهمان گفت:

    کسانی که حجاب را اجباری کردند الان در راس حکومت هستند و اون زمان هم خود امام خمینی(س) و مرحوم آیت الله طالقانی مخالف اجباری شدن حجاب بودند ولی کسانی که این کار را کردند مثل رضاخان و شاید هم بدتر رضاخان بدنبال منفعت خود بودند

  7. Fariborzi گفت:

    حجاب قانون مسلم الهی است و شخص امام (ره) آن را بدرستی و برای حفظ اخلاق جامعه اجباری کرد. شما که خود را پیرو امام می دانید چرا این مطالب را می گویید. البته خشونت و بی احترامی را نه امام ونه پیروان ایشان تایید نمی کنند.

  8. Kave گفت:

    خطاب به اونهایی که موافق حجاب اجبارین:
    جای تاسف داره که بعضی ها که ادعای یکتا پرستی ( که خیلی باهاش فاصله دارن ) میکنن و فکر میکنن فقط خودشون حق زندگی دارن و جالب اینجاست که ادعا اینرو دارن که جانشین خدا هم هستن و باید هرچه سریعتر جهانو تغییر بدن و قیامت شه و ظهور نزدیک است و این حرفا!
    اخه یکی نیست بگه شما که اینقدر درستی باید کلی کرامات بهت اهدا میشد دیگه! شده؟
    اخه خواهر و برادر من شما که واسه دیگران تکلیف تعیین می کنی چقدر در مورد مسایل اساسی فکری خودت ( نه انتخاب مرجع تقلید!مسئله وجود ،خدا، دلیل وجود ) فکر کردی تونستی خودتو قانع کنی! که حالا میخوای دنیا رو تغییر بدی! البته اگر اینها واست مهم باشه!
    به نظر من شما تو صف مقدم دشمنان امام زمان نباش ( جهل و تعصب ) باقیش پیش کش!

  9. Fardayebehtar1391-2013 گفت:

    با توجه به وضعیت پوشش زنان و مقیولیت هر چه بیشتر استفاده از مانتو وروسری توسط زنان مسن، بعلت نا مناسب بودن و دست وپای گیر بودن چادر جامعه زنان ایرانی هر چه بیشتر به طرف پس زدن چادر به عنوان حجاب ملی پیش می رود. تاکید بر چادر به عنوان جچاب ملی از طرف آقای خامنه ای از اشتباهات عمده در واپس زدن چادر بوده است.
    لذا جای تعجب نخواهد داشت اگر نه در زمانی دور دوباره ۱۷ دی از سوی زنان ایرانی به عنوان روز ذهایی زنان و اینبار نه از طرف دولت بلکه به ابتکار خود مردم جشن گرفته شود.

  10. علیرضا گفت:

    در اسلام ناب محمدی حجاب برای مومنین واجب و برای غیر مومنان و مسلمینی که بی تقوا هستند اجبار نیست

  11. ناشناس گفت:

    فوق العاده بود

  12. حسین گفت:

    خودت از حرفهای خودت خندت نمیگیره؟

  13. حسین گفت:

    الذین آمنوا و عملوا الصالحات
    همه جای قرآن این دو تا باهم اومده ایمان قلبی و باطنی و عمل صالح ظاهری
    بنابر این حجاب باطن + حجاب ظاهر در اجتماع